تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا
خانه کوچک ما سیب نداشت...
9 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/11/01 - 23:13
شاعر: حمید مصدق
1392/11/1 - 23:15ياشا
1392/11/1 - 23:25یاشا؟!!!!
1392/11/1 - 23:26یعنی چی؟!!!!
همون احسنت خودمون يا زنده باشي و ....
1392/11/1 - 23:30مرسی
1392/11/1 - 23:33به همچنین...